PDF نسخه کامل رمان پتریکور از زهرا افضلی در ژانر عاشقانه
🔶️ PDF نسخه کامل رمان پتریکور
🔷️ نویسنده: #زهرا_فضلی
🔶️ ژانر: #عاشقانه
معرفی رمان پتریکور :
رمان پتریکور به قلم زهرا فضلی، روایت زندگی هنرپیشه و بازیگر معروفی به نام عماد عابد است.
مردی که در حرفهی شغلی خود بسیار موفق است؛ اما هیچکس از روی تاریک او خبر ندارد.
اتفاقی، با دختری کم سن و سال تصادف میکند.
دختری به نام نیلوفر که از خانه فرار کرده و به خاطره زیبایی بیش از حدش عماد او را رها نمیکند.
به مدت شش سال صیغهی هم میشوند و عماد او را در خانهاش زندانی میکند.
تا جایی میرسد که به دست دشمن او، عکس های خصوصیاش با نیلوفر پخش میشود.
نیلوفر که عاشقانه عماد را دوست دارد تصمیم به جدایی میگیرد اما تازه با روی سیاه عماد آشنا میشود و میفهمد که…
رمان در ژانر عاشقانه و اجتماعی نوشته شده؛ نثری قوی و روایتی زیبا دارد.
توصیفات به خوبی نوشته شده و در لیست پیشنهادی قرار میگیرد.
مقدمه رمان پتریکور :
به یاری خدا و همراهی شما عزیزان داستان جدیدو شروع می کنیم .تمامی اسامی و شخصیت ها اتفاقی و بر اساس ذهن نویسنده ساخته شده و قصد توهین به هیچ فرد و قشر خاصی را نداریم.
خلاصه رمان پتریکور :
رمان پتریکور به قلم زهرا فضلی، داستان هنرپیشهای معروف است که دختری را به مدت شش سال پیش خودش نگه میدارد.
با پخش شدن عکس های خصوصیاش، نیلوفر تصمیم به جدایی میگیرد اما…
مقداری از متن رمان پتریکور :
سوار ماشین می شوم و از راننده می خواهم که منتظر بماند.
در سرم به مانند یک بازار بزرگ و شلوغ، هیاهو و سر و صدا موج می زند.
حرف های مامان به یادم می آید، تحقیر های بابا، سیاست آقاجان و یک بار کتکی که از دست عمو خورده بودم و اگر زن عمو نرسیده بود، دیگر جانی برایم نمانده بود.
نگاه معصوم نیما و آبجی گفتن هایش…امیر ساده که هنگامی که می خواست نامم را صدا کند آب دهانش از گوشه ی لبانش جاری میشد و من با صبر و حوصله برایش پاک می کردم.
حالا که فکر می کنم، هیچکس در خانواده ام حال دلش خوش نبود و فقط برای زنده ماندن، زندگی می کردند، وگرنه زندگی اشان هیچ فرقی با مردگی نداشت.
شاید تنها کسی که شانسی برای خودش رقم زد، همان به قول آن مرد خاله خانم گمنامم بود که به بلاد کفر گریخت، البته آن را هم نمیدانم آن طرف چه زندگی داشته که حالا فیلش یاد هندوستان کرده و به سراغ تنها بازمانده ی خانواده اش آمده.
دلشوره امانم را می برد و نگران این هستم که عماد به خانه برود و نگران و عصبانی شود.
لبم را آنقدر می جوم که مزه آهن را در دهانم احساس می کنم.
دستمالی از کیف دستی ام در میاورم و روی لبان به خون افتاده ام می گذارم.
انتظار آنقدر کشنده است که دو ساعتی که منتظر آمدنش هستم، برایم قدر چند ساعت می گذرد.
آنقدر دلشوره دارم که دلم بهم می پیچد و احساس تهوع می کنم.
انگشتانم را می فشارم و صدای تیک تیک بند انگشتانم بلند می شود، آنقدر کلافه ام که صدای راننده هم در می آید و می خواهد برایم آبمیوه ای بگیرد که مودبانه رد می کنم.
تعداد مشاهده: 18 مشاهده
فرمت فایل دانلودی:
فرمت فایل اصلی: PDF
تعداد صفحات: 784
حجم فایل:8,625 کیلوبایت